-
...
دوشنبه 30 خردادماه سال 1390 12:32
من از این دنیا چی میخوام دو تا صندلی چوبی که من و تو رو بشونن واسه گفتن خوبی من از این دنیا چی میخوام یه وجب زمین خالی همونقدر که یک اطاقک بشه خونه خیالی من از این دنیا چی میخوام یه جعبه مداد رنگی بکشم رو تنه دنیا رنگه خوبی و قشنگی آدمهای دستو دلباز از توی قلک طاقچه بردارن بذر محبت واسه بارداری باغچه من از این دنیا چی...
-
...
سهشنبه 24 خردادماه سال 1390 15:32
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA "عاشقتم" ُُُ ، کلمه ای شش حرفی و سهم این روزهای من از تو!! تمام شدن احساس گفتن ندارد از چشم افتادن گفتن ندارد می دانم...
-
صلح
یکشنبه 22 خردادماه سال 1390 22:51
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA هر آنگاه، که قدرت ِ عشق برعشق ِ قدرت غلبه کند؛ جهان، صلح را خواهد شناخت. *از خودم نیست ولی حرف دلمه! پ.ن1: Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA ما خود درد این خون خوردن خاموش می دانیم!(سایه) پ.ن2: اگر عشق نبود به کدامین بهانه ای می خندیدیم و می گریستیم؟ Normal 0...
-
برای تو
شنبه 21 خردادماه سال 1390 09:08
از دوره دورها می آیی و فقط یک چیز، یک چیز کوچک در زندگیِ من جابه جا می شود این که دیگر بدونِ تو در هیچ کجا نیستم. * * * این همه که از تو می گویم بیهوده نیست. هرکس که به چیزی یقین کند می خواهد تمام عمر و هر کجا پیامبر این یقین باشد ... انتوان دوسنت اگزوپری
-
دلتنگم
جمعه 20 خردادماه سال 1390 00:51
بی قرارم انقدر بی قرار که اول شخص و دوم شخص برایم بی معنی است..!! ترا نمی دانم... واژه ها را کم اوردم برایم کمی فقط کمی م ا بیاور فقط یکی!!! پ.ن: ابن روزها دلتنگی هام زیاد شده... بعدنوشت: "تو" برایم با ارزش از آنی که به دنبال ما باشم بگذار به حساب پریشانی ِ ندیدنت.. سختی ِ نبوییدنت...بگذار به حساب این فاصله...
-
شاید عشق..!
پنجشنبه 19 خردادماه سال 1390 13:47
ما همو لمس کردیم و چیزی بینمون رد شد حسی شوری شوقی ... چیزیکه شبیه هیچی نیست و همیشه با منه چیزی...عشق انگیز..! فرانسوا ولتر: دوچیز برای من به معنای زندگــــــــــی است: آزادی و بانویی را که دوست دارم. به جای بانو بخوان: آقای سبز سه شنبه سبز !
-
تلخم
یکشنبه 15 خردادماه سال 1390 09:50
روزگار را می گذرانم به بهانه دوباره باتو بودن چه خیال واهی! تو هیچوقت با من نبودی..
-
صدای دل..
شنبه 14 خردادماه سال 1390 15:24
من پرنده کوچولوی توام حداقل، زمانی بودم! صداهامو باید بشناسی این صدایِ...
-
دوستت دارم
سهشنبه 10 خردادماه سال 1390 08:45
شعری از هرمان هسه (آلمانی) دوستت دارم که... چنین دیوانهوار و نجوا کنان شباهنگام به سوی تو آمدم - که دوستت دارم - و تا فراموشم نتوانی کرد روانت را با خود بردم با من است روان تو هم اکنون برای من است به تمامی در خوشیها و ناخوشیها و هیچ فرشتهای نخواهد توانست تو را از عشق سرکش و سوزان من رهایی بخشد هرمان هسه: ا گر...
-
یاد تو
یکشنبه 8 خردادماه سال 1390 15:09
دلم هوایت را که می کند تمام جزئیات با تو بودن را مرور می کند، نفس به نفس... آه که چقدر آرامشت را دوست داشتم چشمانت را، وقتی که از دوست داشتن می گفتی لبهایت را، وقتی پی در پی لبانم را می مکید و آرامش را به من می چشانید آه که چقدر با تو بودن را دوست دارم. تویی که به معنای واقعی خودت هستی! سرشار از عشق، آرامش، محکم،...
-
درد
یکشنبه 8 خردادماه سال 1390 08:53
نمی دانم چقدر! انگار خیلی گذشته از محرومیت ... محرومیتِ واژگان ِ از راه دور ! محرومیت شنیدن و بوییدن و مست شدن از کلام پرمهرت محرومیت ندیدن چهره ات آرامشت، ملایمتت عشقت عشقم! آه که این درد بزرگی است داستایفسکی : در عمر آدمی ساعاتی هست که گویی رنج و درد سالیان دراز یکجا در جان او انباشته می شود .